مسیحی که از آن من هم هست
امکانش نبود اما با تمام وجود من هم دوست داشتم امشب با سنت های یک مسیحی معتقد به شادی بپردازم. چرا که مصداق مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید همین امشب است
امکانش نبود اما با تمام وجود من هم دوست داشتم امشب با سنت های یک مسیحی معتقد به شادی بپردازم. چرا که مصداق مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید همین امشب است
اگر قرار بود ملاکی برای سواد داستانی در ادبیات ایران تعیین شود، کتاب سووشون شاید بهترین انتخاب بود، کسی که سووشون نخوانده است تقریبا در
شما در روزگار چرخندهها و عشوههای پای قدرت، ققنوسوار رقصیدی. و با اصالت و متین روی پای خودت ایستادی، شما لایق تحسینی خانم زهرا امیر ابراهیمی
ریشه استبداد در ایران با حل شدن همان سه مسئله خشک میشد.
پذیرش تمدن جدید-جایگاه دین در سیاست – دموکراسی و دخالت مردم در تعیین سرنوشت کشور
نیاز به «پیروی» به دو نوع «تسلیم» و «احترام» تقسیم میشود. پرتکرارترین نیاز در کتابهای ایران، «پیروی» از نوع « تسلیم» است. در چین و آلمان نیاز به پیروی تنها به شکل «احترام» یا «سپاسگزاری» نمود پیدا کرده است.
چیزی که مسلم است این است که سومار مثل خیلی از شهرهای مرزی دنیا کشاکش خوشی نداشته است.
کسی که سیاست را کثیف میداند، به ذهنش هم خطور نمیکند که این بیت زیرکانه و نرم که انگار عاشقی برای معشوقش خوانده چطور بر زبان آصف جاه آمد که شعله یک جنگ را خاموش کرد
علمای خیابانی برای این در رسالههای شهوانی نوشتهاند که ذکور اصولاً اگر یک چیز زیبایی ببینند، با چشمانی درشت و دهانهایی نیمه باز و آب دهانی قورت نداده چیز موردنظر را …
آنها خون و رذیلههای اشقلون و پیسوس را از تن خود میزدایند تا روحشان را پاک کنند
و در مسیر این پالایش روح وجان، زیبا میشوند و زیبایی میآفرینند و زیبا میمیرند تا نور فارغ از غبار و ظلمت بماند
این جنبش معقول است و قهرمان ساز نیست و با ساز و کارهای عوامفریبانه، فردا را پر از مدعی وسهمخواه نمیکند
قاتل، فردی با انگیزههای مذهبی است، او در جریان زندگی در اتمسفر مذهب، این وظیفه را یافته است که رضایت خدا را از طریق پاکسازی شهر جلب کند.
اینکه قشر واپس مانده جامعه باران و برف را به هنوز به گناه مرد و زن ربط میدهد یک درد است و اینکه در نقطه مقابل مخالفان این قشر برف را به برداشتن روسری و اینها ربط میدهد درد دیگری است
M R TALEGHANI’S WEBSITE
مجالیست برای سیاستخوانی و تاریخخوانی و نگاه فلسفی به آنچه هست و نیست و باید باشد.