logo

معرفی کتاب تصویرهائی از ایران

مهدی رزاقی طالقانی

اگرچه تصویرهائی از ایران، کتاب خاطرات خانم مارگارت گروترود بل در ایران است، اما در واقع نوع نگارش آن، مخاطب را چنان در موقعیت قرار می‌دهد که انگار او واقعا دارد تصاویری از ایران عصر قاجار را می‌بیند.
در پست قبلی خواندیم که او باستان شناس نابغه انگلیسی بود که در یکی از حساس‌‌ترین دوره‌های سیاسی خاورمیانه به ایران و عراق سفر کرد و حاصل تلاش‌های او در این منطقه ایجاد کشورهای عراق و کویت و اردن هاشمی بود
کتاب تصویرهائی از ایران را مارگارت در پائیز و‌ زمستان ۱۲۷۰ نوشت، یعنی مخاطب این کتاب، تصویرهائی از ایران ۱۳۰ سال قبل را در این کتاب می‌خواند و می‌بیند
اساس کتاب دلنوشته‌های شخصی مارگارت است که ناشری از وجود آنها با خبر می‌شود و از مارگارت می‌خواهد که آنها را تکمیل و چاپ کند، مارگارت که مخالف این کار بود زیر فشار والدینش این کار را می‌پذیرد و چاپ اول کتاب بدون ذکر نام نویسنده منتشر می‌شود

داستان یک سفر

او که در سفر به ایران به نوعی شیدایی تاریخی دچار شده بود، سه سال بعد ترجمه اشعاری از حافظ را با نام خود منتشر کرد و همین جا به ارتباطش با ایران به طرز عجیبی پایان داد و درگیر جامعه و سرزمین‌های عربی شد.
نوع پایان دادن احساس و عشق مارگارت به ایران با خودکشی ناگهانی او این تصور را در ذهن متبادر می‌کرد که او منتظر پایان نمی‌ماند و خودش دست به کار یک پایان می‌برد
به هر صورت کتاب تصویرهائی از ایران از ترسیم باغهای ایرانی در دل بیابان آغاز می‌شود و با تحلیل و تفسیر سنت‌های ایرانی جاری در ماه رمضان و عاشورا از منظر یک فرهیخته غربی ادامه می‌یابد و در نهایت با نگاهی به جاده و بازار و انسان ایرانی به پایان می‌رسد
او از مفهومی مثل توکل کردن تا شکل خرید کردن و حجاب ایرانیان، هر آنچه دید و درک کرد را در این کتاب توصیف و تحلیل کرده است و همین نگاه از بیرون به ایران و سبک زندگی ایرانی برای مخاطب جذاب خواهد بود.
مارگارت در این کتاب حال خود در ایران را چنین توصیف می‌کند
«در اینجا من – زنی که چون سبوئی خالی است که رهگذری از سرخوشی آن را پر می‌کند، از چنان شرابی لبریز شده است که در انگلستان هرگز چیزی از وصف آن نشنیده بودم»
او روح حاکم بر زندگی شرقی را هم اینچنین توصیف می‌کند:««هیچ چیز برای روح، آرامش‌بخش‌تر از آن نیست که در ننویی که در میان چنارهای باغ‌ ایرانی بسته شده است دراز بکشی و اشعار حافظ را به زبان اصلی از کتابی با جلد چرمین منقش، که از بازار خریده‌ای، بخوانی.»
تا نامه‌های مارگارت که از ایران به اقوام خود در انگلستان نوشته است منتشر نشود، کسی نخواهد دانست که دلیل عشق مارگارت به ایران چه بود و چرا به یکباره از عشق‌اش برید و با اینکه قطعا از دور و از همین خاورمیانه نگاهش می‌کرد، هیچگاه دیگر به آغوش او باز نگشت.

شناخت بیشتر مارگارت گرترود بل

مارگارت گرترود بل به نسبت «آن لمبتون» برای ایرانی‌ها شناخته شده نیست چرا که دایره تأثیرگزاری او بیشتر در جامعه اعراب خاورمیانه بود.


دخترک جسور دانشگاه اکسفورد که قبل از بیست سالگی (۱۸۸۸) و در روزهایی که در اکسفورد به زنان مدرک تحصیلی نمی‌دادند با نمره عالی از این دانشگاه و در رشته تاریخ فارغ التحصیل شد،
هوش، جسارت و شوق پژوهش مارگارت که از اولین زنان فارغ‌التحصیل اکسفورد بود از چشمان تیزبین دستگاه اطلاعاتی بریتانیا پنهان نماند و به عنوان جاسوس به عضویت سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا درآمد که وظیفه‌اش کسب اطلاعات و گزارش دادن فعال بود
او در سال ١۸۹۳ به ایران آمد اما در حین جمع‌آوری اطلاعات، عاشق ایران شد و خیلی در ایران ماندگار نشد.
او‌ در ادامه با تلاش خود به مقام دبیر واحد شرقی در کمیسیون عالی امور بغداد رسید و اوج شکوفایی او در این مقطع بود
مارگارت جوان، با تمام محدودیتهای یک زن در جامعه مردسالار خاورمیانه، چنان نفوذی برای خود در این برمودای سیاسی ایجاد کرد که به موازات فعالیتهای لورنس عربستان، عملیات سخت و سرنوشت‌ساز «کشور سازی» و «کشور زایی» را در خاورمیانه رهبری کند.
گرترودبل و توماس ادوارد لورنس (لورنس عربستان) در یک عملیات دقیق با برنامه‌ریزی فوق‌العاده، قبیله‌های متفرق و جنگجوی عرب را برای دوره کوتاهی متحد کردند و مقابل دولت عثمانی قرار دادند.
مارگارت با سیاست گام به گام خود برای رهایی بریتانیا و اروپا از شر دولت عثمانی، سران قبایل مختلف خاورمیانه را با «روش‌های ویژه» راضی کرد و در برابر خدماتی که از آنها گرفت، این سران همکار را «صاحب کشور» کرد.
آنچه مارگارت گرترود بل در خاورمیانه از خود برجای گذاشت، کارنامه رشک برانگیزی برای تمام زنان تاریخ خواهد بود؛ او سوریه، عراق اردن هاشمی و کویت را در این عملیات به منصه ظهور رسانید و این کشورها را با کمک قبایل همکار بریتانیا تأسیس کرد
او در عراق باز نقش ویژه‌تری هم ایفا کرد و القاب «خالق»، «خاتون»، «ملکه بی‌تاج»، «مادر عراق» و «پادشاه ساز» ثمره تلاش او برای روی‌کار آمدن شاهان و شاهزادگان عراقی بود که باعث شد این القاب بر روی او در تاریخ بماند
مارگارت مورخ و باستان‌شناس زبده‌ای بود و پیش و پس از فعالیت سیاسی خود در خاورمیانه، فعالیت علمی خود را ادامه داد
او‌ برای حفظ میراث عراق در حوزه فرهنگ موزه بسیار ارزشمند بغداد را تأسیس کرد و اجازه خروج اشیای کشف شده از عراق را نداد و برای همین تلاش‌ها، عنوان افتخاری مدیر اداره عتیقه‌جات این کشور به وی اعطا شد..

تنها کشوری که مرزهایش در دوره فعالیتهای مارگارت در خاورمیانه تغییر نکردند ایران بود، او به ایران سفر کرد و بخشی از خود را در ایران باقی گذاشت و حالا پس از یک قرن و نیم پاسخ به این سوال باید جالب باشد که در شناخت و علاقه و اطلاعات او درباره ایران چه بود که بریتانیا را از تغییر مرزهای ایران منصرف کرد؟

مارگارت در سال ۱۹۲۵ در عراق دچار بیماری سینه پهلو شد و در حالی که حال روحی نامناسبی از این‌ درد برای او باقی‌مانده بود و از آن رنج می‌برد در سن ۵۸ سالگی در مرکز عراق که خودش پایه‌گذار آن بود و آن را دوست می‌داشت دست به خودکشی زد و گورستان ارتش انگلستان جایگاه ابدی او شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *