logo
آسانسور مجالی برای اندیشیدن

در آسانسور

آسانسور نبود فراموش می کردم که خودم را چند وقت است ندیده ام

در هوس م

در هوس ساحلی ام پشت به دریا

پدر، روز زن مبارکمان

ممنونم که نگفتند عادت ماهیانه ضعف زن است، نگفتند خدا زن را برای مرد آفرید و ممنونم که نگفتند مَردُوکانی خدا، زُنُکانند

خود شدن در آسانسور ۱

آقای م.ر.طالقانی مادرش است به اضافه پدرش و اندکی از مادر بزرگ و پدر بزرگ و … الخ

میلاد و مبارک قدمی

کاش می شد سالروز میلاد هر انسانی یک همه پرسی برگزار کرد و از تمام آنجه که روزی با او مرتبط شده اند، پرسید:
آیا میلاد این آدم برای تو مبارک بوده است یا نه؟

سِرِّ هر لیست

این نشنیدۀ هر ایست این
این در موطنش نازیست این

خود شدن در آسانسور ۲

آقای م.ر.طالقانی خیلی چیزها را نمی‌فهمید بخاطر همین، همیشه سوال داشت

هیچی! مَن دارد میمیرد

از خود که رها شدم؛ دری از حقیقت به رویم گشوده شده است. انگار حالا وقت آن است که به جای خود و جاه و جا و نام و نان برای حقیقت گام بردارم

بی جهت

شده ام گوی چوگان قضا
مرد میدان رضا
ای فلک در این فضا
بی جهت چون من نزا

برای او که فقط حرکت کرد

امروز بعد از سه دهه و خورده‌ای عمر در سالروز تولدم از خودم پرسیدم تو چه کسی هستی؟

مکث - note - culture

مکث در میل و گریز

سکوت را می‌شود سخن کرد و فهمید اما مکث، کلمه نمی‌شود و جنایت مکث آنجاست که انسان را معلق می‌کند، بلاتکلیف و عذاب آور