شبهای مناسبتهای تاریخی، به سان دارازای همان مناسبت ها، عمیقاند و میبایست در آنها به نحو دیگری زیست و اندیشید.
هر فیلم بهرام خان بیضایی میتواند برای چنین شب هایی به انسان فرصت تأمل بدهد و “چریکه تارا” انتخاب فوق العاده ای برای چنین فرصتی بود.
داستان
چریکه تارا داستان بیوهزنی ست که در بازگشت از ییلاق به کومه خود در نزدیکی دریا در روزهای منتهی به پائیز در مییابد. که آخرین بازمانده خود از دیروزها یعنی پدر بزرگ خود را هم از دست داده است. و به همراه دو فرزندش در بستری فرا واقعی، شرافتمندانه اما جسورانه در پیوند با طبیعت و تاریخ و فردا، به تکاملی حکیمانه از زندگی دست مییابد.
سوسن تسلیمی با آن گیسوان سیاه و پریشان که دورتادور صورت سرسخت و مجسمه گونهاش ریخته است. و به او افسونگری خاصی بخشیده از پدر بزرگ خود شمشیری را به ارث می برد؛ که در پیوند با خون و دریا و تاریخ، روایتی از جهان دیروز تا به امروز را به گونه ای تامل برانگیز روایتی نو میکند.
نگاهی نو
چریکه تارا اگرچه در بسیاری از اوقات در بستری سوررئالیسم روایت میشود. اما مخاطبی می تواند با آن همواه شود که فضای سال پنجاه و هفت و هشت را بشناسد. ملی گرایی خفته جامعه را درک کند و از تاریخ و سنت های مذهبی بتواند و اجازه دهد که روایت دیگری را ببیند
یلم سرشار از نمازهایی ست که فهم آن را بسیار مشکل میسازد. و نیازمند آن است که حتی مخاطب حرفه ای سینما هم آن را پس از چند بار دیدن تحلیل کند.
شاید از همین رو است که تنها دو نقد و تحلیل برای آن از سال ۵٨ نوشته شده. و باز از همین رو است که این فیلم اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب است. و تصورش سخت نیست که یک کارمند اداره ممیزی وزارت فرهنگ که لابد عمیقترین نمایشی که دیده بود به چرا رفتن گوسفندان پدرش بود نتوانسته بود فیلم را درک کرده و حکم به توقیفش داده بود
قهرمان فیلم چریکه تارا که هیچگاه متاسفانه اکران هم نشده است، یک زن است. یک زن که در افسانه ای عاشقانه، بی آنکه مادری را قربانی کمال یابی خود کند و بی آنکه بر حسب غریزه، قربانی باورهای جامعه خویش شود. یک زن که از وجود تک بعدی خود به عمق آنچه هست و آدم ها میگویند و تاریخ روایت کرده میرود. و میفهمد که زندگی در بستری ژرف تر از آنچه میبیند و می شنود، جاری است.
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی