logo

جنایات و مکافات دختر طراز

مهدی رزاقی طالقانی

آزاده دختر طراز

آزاده نامداری اولین دختر طراز جمهوری اسلامی بود که توسط صدا و سیما از آن پرده برداری شد
او مولود دستگاه های فرهنگی و نظام تبلیغاتی جمهوری اسلامی بود که صدا و سیما با امید بسیار او را در نیمه دوم دهه هشتاد به جامعه عرضه کرد، درست مانند فرزاد حسنی که در این برنامه چند ساله، جایگاه پسر طراز را داشت
اگر فرزاد حسنی فرق باز می گرد و ژل میزد و یک ادبیات جدید دینی را نمایندگی می کرد، نامداری هم دختری بود که هم چادر داشت هم رژ می زد
دختری که اسلامش را از انقلاب سال ۵٧ داشت و شعائر اسلام سیاسی را از بَر بود
دختری که زنانگی اش خانگی نبود و از جنس زن سنتی مظلوم و خانه دوست نبود و چادر به سر در جامعه ایفای نقش اجتماعی می کرد و زنانگی اش را به خدمت نظام حاکم درآورده بود

پله‌های رشد یک دختر طراز

نامداری با حمایت حاکمیت به سان یک سد شکن در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرد و دختر مطلوب جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت و به جایگاهی رسید که دیگر یک جایگاه هنری یا شغلی نبود
و دیگر مجریِ قدرت بود.
اما بخاطر نداشتن مشاور خوب و تفرعن، این جایگاه و مقتضیاتش را نشناخت
او در ابتدا با پسر طراز جمهوری اسلامی ازدواج کرد تا این پروژه را قدری با یک ازدواج تشکیلاتی، منسجم تر به پیش ببرند.

آغاز سقوط

اما دختر طراز که یادش رفته بود مجری قدرت است. باید حالا نظر قدرت را نمایندگی کند با یک بی سوادی رسانه ای و البته لجاجتی که نشان می داد جایگاهش را نمی شناسد، از چشم کبودش پرده برداری کرد اما نه در مقام #نهبهخشونتعلیهزنان بلکه در مقام یک زن عامی بی آبرو.
و این امری بود که به صراحت تمام آبروی الگوی برنامه ریزی شده پسر و دختر طراز و ازدواج تشکیلاتی انقلابی را برد.
او خودش و جایگاه لرزان فرزادِ حسنیِ پس از مصاحبه با سردار رادان را، همزمان، به سقوط نزدیکتر کرد
این ایفای نقش نامداری در مقام زن ضرب و شتم شده، منجر به محبوبیت او در جامعه زنان مدرن نشد که هیچ
او را از جشم زنان سنتی پای تلوزیون هم انداخت.
او با جدایی از فرزاد حسنی به این نقش ادامه داد و نشان داد الگوی دختر طراز جمهوری اسلامی مثل لباس اسلامی پرستاری هنوز جای کار دارد و خام است.

… و حذف

از همین زمان حاکمیت تصمیم به حذف او گرفت و او متوجه نشد.
نامداری مدام در اینستاگرام از مدیران صدا و سیما میخواست که از همان باجه ورودی نگهبانی، فرزاد حسنی را برگردانند و چنین مرد بدی را از صدا سیما اخراج کنند. اما مدیران صدا و سیما در پی حذف هر دو بودند
آزاده نامداری به سرعت با یک آقازاده ازدواج کرد ً میخ دوم را بر تابوت جایگاه خود زد ..
او در حالیکه کاملاً فراموش کرده بود که مجریِ قدرت است و باید بلیط ها را در چهارچوب فرهنگی جمهوری اسلامی خرج کند، در سوئیس دست به جیب شد.
او با جایگاه و درآمد و آقازاده همراهش و هرآنچه که از خوش رقصی برای قدرت داشت سعی کرد در چشمِ بادهای سوئیس زلف بجنباند و مستانگی کند.
اما قدرت، اسب بی پالانی بود که سواری به کسی چون او نمی داد
او از اسب قدرت به زمین افتاد و مردمی که خودشان هم اهل حجاب نبودند، به سلامتی او پیکی نزدند
او سمبل ریا شد

فرصتی که از دست رفت

در این جایگاه در حالیکه فرصت داشت به دروغ مردم بگوید که من جایگاه دختر طراز جمهوری اسلامی را نمایندگی نمی کردم و مجبور به رعایت چادر بودم و با این دروغ ها به سمت مردم بچرخد، ترجیح داد باز در زمین برنامه قبلی بازی کند شاید به اجرا برگردد
او مدام دروغ می گفت، اما دروغ برای تصاحب جایگاه دختر چادری رژ زده، نه برای تصاحب جایگاه دختر عصیانگر در جریان مقابل. او با همه دروغها او مهره سوخته بود. مهره ای که خودش، خودش را سوزانده بود.
نامداری سالها فرصت داشت نقاب خود را تغییر دهد و رُل دیگری بازی کند اما او به قدرت امید داشت، آنهم قدرتی که از او کینه داشت
آزاده ضربه ای فراموش نشدنی به دختر طراز جمهوری اسلامی زده بود. و قدرت چنین مسئله ای را فراموش نمی کرد
نامداری تا زمانی که در قید حیات بود تکه ناجوری برای قدرت بود و چهره ی نچسبی برای منتقدان جمهوری اسلامی
از مرگ او هیچ جریانی ناراحت نیست
قدرت از شرِ تصویر و سنبل یک پروژه شکست خورده راحت شد
منتقدان حکومت با مرگ او فرصتی برای حمله به نظام ارزشی و برنامه های تربیتی جمهوری اسلامی پیدا کرده اند
و برای بخشی از مردم بارقه امید به زمین خوردن کوس رسوایی خیلی ها زنده شده است
مردمی که مادر آزاده نامداری آنها را قاتل دخترش می خواند و در واقع نقاب افکن ریا و تدلیس و فساد شده اند، چشم انتظار سقوط بعدی اند
نقاب بعدی از صورت چه کسی می افتد؟


جنایات و مکافات دختر طراز

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *