logo

وطن است یا مُلْکِ دیاثت

مهدی رزاقی طالقانی

کاش دیواری بود تا روی آن می توانستم با همین خط بَدم بنویسم:
دلم وطنی می خواهد که در آن قیمت شرافت، عزت باشد تا مردمان شریف سرشان را بالا بگیرند
وطنی که در آن بهای شهرت و رفاه، شرافت است نه زبونی و بی مایگی
اما برای کدام مردم؟ کدام جامعه؟
دوست دارم با همین الگو هزاران خط بنویسم اما قلم استدلال میخواهد نه صرفاً یک احساس و کمی وزن و قافیه
از سالها قبل آغاز می کنم
یک خط شکن جنگ را می شناختم که بیست سال قبل در هنگام سخنرانی یک مقام بلندپایه نظامی از جا برخاست و به دروغ ها و اراجیف او اعتراض کرد.
خط شکن در جنگ جسورترین و زبده ترین نیروی عملیاتی است و موقعیت چنین افرادی در ساختار نظامی فوق العاده قابل احترام است و عموماً استادْ تمامِ آموزش های نظامی اند
پس از آن جلسه آن سرتیپ آزاده را به مدت پانزده سال در یک زیر پله ای در ساختمان همان نهاد نظامی پای یک دستگاه فتوکپی گذاشتند و همانجا هم بازنشست شد.

ساده است و تلخ

آنروز من نوجوانی اَبلَه بودم و شاید معنی شرف را هم نمی دانستم اما در چشمم بزرگ می آمد. دلیلش را هم هنوز نمی دانم. و حالا امروز از خود می پرسم که چرا در چشم یک نوجوان بی خبر از معنای شرف و آزادگی، آن مرد، آنروز، مردی بزرگ می نمود و امروز در چشم بسیاری از مردمان اطرافم دیوث ها و بی شرف ها، الگوی قابل تحسین و پیروی اند

پاسخ این سوال خیلی هم سخت نبوده و نیست
در کشوری که استبداد در تار و پود تمام مناسبات اجتماعی است هیچ گاه شرافت قیمت و خواهان ندارد چرا که ارزش انسان به فرمانبرداری است
فرمانبرداری از آنکه قدرت دارد از آنکه پول دارد از آنکه …
ساختار جامعه ایرانی استبدادی است و این در تمام ارکان اجتماع قابل مشاهده است، شما کدام انسان مستقل را دیده اید که در یک سازمان اداری و غیر اداری رشد کند و موقعیتی بیابد
کدام فرزند مستقل را در خانواده ایرانی دیده اید که هم شأن با فرزند فرامانبردار باشد
کدام هنرمند مستقل را دیده اید که مجبور به ترک وطن نشود
استبداد، انسان را برای انسان مصادره می کند و حقیقت و آرمان و حقوق جمعی هیچگاه محلی از اِعراب ندارد
تمام مشکلات امروز ایران در رونق بازارِ سفلگانِ استبداد زده است
من امروز اعتقاد دارم که در ساختار حاکمیت از ریاست و معاون اداره آب رباط کریم تا شهردار اهواز و وزیر بهداشت و تقریباً تمام کسانی که رسانه در اختیار آنهاست، از بازیگر و مجری و خواننده و … انسانهای بی مایه و بی شرفی اند که پلکان قدرت را با چاپلوسی طی کرده اند
و تا … قدرت و ثروت و پست و موقعیت کار مملکت در اختیار اینهاست شک نباید کرد که آبادانی و آرامشی در میان نخواهد بود

ناامیدانه

از حاکمیت انتظاری نیست و اصولاً هر سیستی به دنبال یک انسان ماشین نماست اما بدبختی بزرگ این خاک محنت زده مردمی است که بی مایگان را دوست دارند و شریفان را نه
اما بدبختی بزرگ این خاک محنت زده مردمی است که از ثمره هزار سال فقر و فلاکت چنان زیر علم قدرت و ثروت خاکسارند که امیدی به رهاییشان نیست.

هر چند که سعدی بگوید:
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محال است در این مرحله امکان خلود


وطن است یا مُلْکِ دیاثت

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *