۱-
یک آقای امدادگر سگ های بی پناه و بیمار در مشهد هست که چند ماهی هست دنبالش می کنم. دم و دستگاهی دارد و حیوان دوستان مشهدی از سر لطف خرجِ کار و بارش را میدهند. نکته جالب اینجاست که علیرغم حمایت همینها، وقتی هموطنی در خارج از کشور، سرپرستی یکی از این سگ ها را به عهده می گیرد، این آقا کنار فرودگاه هاشمی نژاد مشهد چند لُغُزْ بارِ مردمِ ساکن ایران می کند و سگها را رهسپاران راه خوشبختی می نامد. و در لفافه ما را ظالم های حیوان ستیزی می خواند که تمام آنچه سرمان میآید حق مان است و …
۲-
امدادگر دیگری هم حوالی کاشان هست. که او طریقه دیگری برای امداد حیوانات برگزیده است، این آقا در روزنامه شرق مقاله با موضوع فرهنگسازی در حقوق حیوانات مینویسد و عقیم سازی سگ های ولگرد برایش بسیار با اهمیت است. نقاهتگاه خوبی هم دارد. خرج امورات او را هم حیوان دوستان ساکن کشور می دهند، این آقا رویکرد جالبی دارد، اول اینکه بر سر هموطنان خودش نمی زند، با قلم و موسیقی و ادب و ایرانی باوری، کلنگ بنای بهشت حیوانات این سرزمین را همین جا بر زمین زده است.
هردو اینها یک کار می کنند، هر دو زحمت می کشند، جفتشان از همین خاک هستند، همین مردم نانشان را می دهند، اما یکی گستره نگاه دارد،یکی محدود نگاه می کند. یکی دغدغه اش محیط زیست ایران است و ایرانی را میشناسد و به او اعتماد دارد و یکی دیگر، خود باخته است و فقط کاستی ها را میبیند،
یکی فرهنگ سازی می کند آن یکی غر می زند.
۳-
مشکل این است که هویت ایرانی و ماهیت ایران را بسیاری در سیاهی این سالها فراموش کردهاند
مشکل آنها که اینجا را جهنم و ایرانی را بی مقدار می دانند، این است که ایران را نمی شناسند.
درباره ایران بعداً می نویسم اما به منزله یک پایانِ باز از محمد علی اسلامی ندوشن بخوانیم و بدانیم و به یاد بیاوریم ایران چیست و کجاست
«من به عنوان یک ایرانی از همان بچگی به ایران دلبستگی زیادی یافتم، زیرا ایران کشوری است که با کشورهای دیگر فرق دارد، اینکه میگوییم ایران، تنها مرز مشخصی نیست. دورههای تاریخی و حوادث زیادی بر سر این کشور آمده و سه هزار سال تاریخ مکتوبی که دارد. حوادث و پستی بلندیهای زیادی بر آن گذشته است، این مجموعه یادگارها و خاطرات است که ایران را برای ما تشکیل میدهد. ایران با کشورهای دیگر تفاوتی ندارد، خاک با خاک فرقی ندارد، خاک ایران و قزاقستان فرقی ندارند آنچه که تفاوت به وجود آورده است حوادث و جریاناتی است که بر سر این کشور آمده است که نتیجه آن فرهنگ و تاریخی است که ایجاد شده و از مردمش باقی مانده است؛ این فرهنگ و تاریخ به قیمت سختیها و بلاهای بسیار به دست آمده است.»
۴-
وقتی من به دور دست نگاه میکنم انبوه حوادث به یادم میآید، مردمانی که در این خاک زندگی میکردند این جریانات را از سر گذرانده و دیدهاند، بلاهایی که بر سرشان آمده تحمل کرده و خم به ابرو نیاوردهاند و زندگی کردهاند. معذلک آثاری را پدید آوردهاند. ایران واقعی یعنی ایران فرهنگی و ایران تاریخی نه خاک معین. خاک یکی از اجزای ایران است؛ خاک مظروفی است که فرهنگ و تاریخ سه هزار ساله ما در آن قرار گرفته است. این خاک ظرفی است در این دایره تاریخی که این جریانات در آن اتفاق افتاده است.»
ای خاک بیچاره ای خاک ایرانی
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی