logo

متخصص بی حکمت

مهدی رزاقی طالقانی



 


مارادونا اعتیاد داشت. ظریف جاسوس است. و قاسم سلیمانی …، گلشیفته فاحشه شده. و علی کریمی بی‌سواد است و فرشچیان وابسته است و آغداشلو متجاوز و خردادیان هم همجنس باز است، اینها و هزار و یک مثال دیگر، یک سوال را پیش و روی ایرانیِ امروز مطرح می کند که نسبت نگاه ما با تخصص و متخصص چیست؟

اصولاً ما از یک متخصص چه انتظاری داریم؟

به نظر می رسد که بسیاری از ما از یک متخصص انتظار داریم که به اصول اخلاقی که ما بدان پایبندیم تعهد تام داشته باشد
مثلا اگر ما یک دیندار سنتی هستیم انتظار داریم یک متخصص متشرع باشد و اگر دیندار نباشیم انتظار داریم او حتی اسم خدا را نیاورد
اگر کومونیست باشیم انتظار داریم متخصص مورد نظرمان با سرمایه دار و سرمایه داری فاصله داشته باشد و اگر مدافع انقلاب و جمهوری اسلامی هیىستیم انتظار داریم متخصص ما تخصصش در خدمت حاکمیت باشد
اگر فمنیست هستیم انتظار داریم متخصص مورد نظر به زن با دیده مرد سنتی نگاه نکند و اگر ملی گرا هستیم انتظار داریم متخصص مورد نظر ما نام فرزندش را عباس نگذارد
اینجا مهم نیست چه انتظاری داریم بلکه نکته قابل اهمیت این است که ما انتظار داریم تمام ابعاد شخصیتی متخصص همطراز با مهارت او باشد
در واقع ما از متخصص انتظار داریم انسان کامل باشد در حالی که دهخدا تخصص را به:”یگانه شدن به چیزی” یعنی یک چیز تعریف میکند، اما گویا ما انتظار دیگری داریم.
این موضوع ریشه در نگاه تاریخی ما به اهل علم دارد، ایرانیان از گذشته دور ، علم و حکمت را در کنار هم میدیدند.
پیش از ظهور تمدن غرب و در قرنها حیات تاریخی، همیشه مسئله ایرانیان در علم، حقیقت بود. آنها علم را به سبب حامل حقیقت بودن، چنان بار بزرگی می دانستند که بدون پیوند با حکمت، برداشتنش موجب گمراهی می شد. و از همین رو بود که حافظ توصیه می کرد
حدیث از مطرب و مِی ‌گوی و رازِ دَهْرْ کمتر جو
که کَس نگشود و نگشاید به حکمتْ این معما را
حالا عصاره چنین تفکری هنوز در میان ایرانیان هست در حالیکه علم امروز از همان ابتدا با رویکرد دیگری توسط فرد کسب می شود

از متخصص امروز چه انتظاری باید داشت؟

اگر در گذشته فردِ جویای علم هدفِ فهمِ جهان خود را داشت امروز غالب افراد به سراغ دانشگاه و کلاس و درس و کتاب می روند و برای آن هزینه می کنند تا آن را در آینده نقد کند، اگر در گذشته فهمیدن مسئله بود امروز مسئله اقتصاد است
انگیزه اقتصادی را به کناری بگذاریم انگیزه شهرت و دیده شدن و … هم به نوعی اهدافِ دیگر کسب علم هستند. و در واقع از این چرخه نباید انتظار حکیم بوعلی سینا و کمال الملک و خوارزمی و ابوریحان بیرونی را از متخصص امروز داشت.
امکانپذیر نیست انتظار بلعمی بودن را از سیاست پیشگان امروز داشت که نه به علم و فضل و نه به خون و تبار تفاوتشان از زمین است تا آسمان.
مجال نوشتن از خون و تبار در این یادداشت نیست که ناصر خسرو آنرا چنان می داند که در وصف همین هنر و گوهر ابوالفضل بلعمی می نویسد:
بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل
گر نیستی به نسبت بوالفضل بلعمی
با این مقدمه شاید بتوان گفت که
ایرانی امرور می تواند منحصر به فرد باشد چون میتواند بیاندیشد و ابزار اندیشیدن را هم دارد. انتظار و یأس و سَب و لعنِ متخصص و هنرمند و سیاست پیشه و … نشان از ذوب شدن او در زندگی و رفتار همین افراد است و این یعنی هر کدام از این افراد روزانه تکثیر می شوند و هیچ کس خودش نیست
متخصص امروز حکیم خودساخته و فرهیخته دیروز نیست. او در پی نام و نانی، به واسطه استعداد و بخت و اقبال، یا کرنش در برابر قدرت به این جایگاه رسیده است.
از او باید قدردانِ هنرش بود اما متوقعِ رفتار و نگاهی خاص، نه.
هنر او را باید فرا گرفت اما او الگوی اخلاق و ادب نیست.
شاید او نقطه ای باشد که باید به آن رسید اما لزوماً مسیر او واجدِ تقلید نیست.

 


متخصص بی حکمت

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *