کاگه آکی اوءبا که به کاکوء شهرت داشت یک خبرنگار ژاپنی بود و برای روزنامه کوکومین می نوشت.
کاکوء عاشق کشف و دیدن سرزمین های دیگر بود و خبرنگاری پیشه کرده بود تا کار و حرفه اش را با آرزوی سفرهای دور و درازش همسو کند.
کاکوء گزارش سفرهایش را برای کوکومین مینوشت و کتابهایش را هم همین گونه می ساخت.
معروفترین کتاب کاکوء “چهل هزار فرسنگ سفر از شمال تا جنوب جهان” بود که قسمتی از آن تحت عنوان “سفرنامه ایران و ورارود” منتشر شده است
او در این سفر، هدف را عبور از کشورهایی قرار داد که پیشرفته نبودند و برای ژاپنی ها ناشناخته بود
او در این سفر در تابستان ١٩١٠م- ١٢٨٩ش از ایران عبور کرد در حالیکه هنوز پا به چهل سالگی هم نگذاشته بود و انگیزه هایش برای مکاشفه ناشناخته ها بسیار بود.
کاکوء در پیش سخن کتابش درباره عبورش از ایران اینگونه می نویسد … از پایتخت شاهنشاهی ایران-کشوری که هزار سال است که به ویرانی افتاده است-گذشتم … .
کاوکوء در ماههایی از ایران گذشت که اجدادِ امیدوار ما در تکاپوی تحقق اهداف خود در انقلاب مشروطه بودند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرده بودند
این خبرنگار ژاپنی درباره این احوالات مملکت می نویسد: گونه ای احساس بیداری در ایرانیان پیدا شده و …این نگارنده بسیار خوشحال است که در این روزهای سرنوشت ساز تاریخی به ایران می رود
کاکوء در سفر به ایران از نکاتی می نویسد که شاید هنوز هم -مبتلا به- ما ایرانیان است، مثلا وقتی زمینهای کشاورزی گیلان را میبیند می نویسد:
در این حوالی که زمین حاصلخیز و جنگل فراوان است. و شبکه آبیاری هم دارند، تپه ها و جنگل ها بیشتر رو به ویرانی می رود. در جاهایی از این اراضی اثر بیل و شخم و خیش در زمین ندیدم. گویا علت عمده این وضع کاهش جمعیت است؛ زیرا که شماری بسیار از اهالی برای کسب درآمد از ایران می روند. این مهاجرت روزافزون نتیجه ظلم و فشار مأموران و کارگزاران دولت و ملاکان است.
برداشت کاکوء از تفاوت خلقیات ما ایرانیان هم جالب است
” مردم پایتخت و اهالی شمال غرب خلقی تیره و تن آسا دارند. مردم مازندران در شمال ایران، بر عکس، بیشتر گشاده رو و چابک و کاری اند”
کاکوء درباره پوشش زنهای مازندرانی هم تصویر جالبی می دهد، مردان مازندرانب بیشترشان کوجک اندام و باریک، اما زن هاشان خوش قدوقامت و بسیارزیبا هستند. در این نواحی زنها معمولاً چادر نمی پوشند و زنهایی هم که گه گاه با چادر میبینبم فقط نیمی از صورت را تا میان بینی و کنار لبها با چادر پوشانده اند
کاکوء زنان ایران را مقهور و ستم کشیده رسوم و نظام اجتماعی می بیند اما این تمام روایت او از زنان ایرانی نیست و از سویی دیگر آنها را برخوردار از امتیازهایی میبیند که مردان ندارند و بر اساس همین امتیازها در اعتراضات کوجک و بزرگ شرکت کرده و کارهای زیادی را به پیش برده اند
تنبلی کارمندان و رشوه گیری و غرب پرستی و بسیاری ویژگیهایی که هنوز جامعه ایرانی پای در گِل آنها دارند قسمتهای دیگر سفرنامه اوءبا کاگه اکی را تشکیل می دهد که خواندن این سفرنامه را جذاب می سازد