معرفی کتاب باستانی پاریزی و هزار سال انسان
مهدی رزاقی طالقانی
انسان در طول تاریخ، خوشبختی را در حرکت و رسیدن تعریف کرده است و آمد و شد تمدنها نمود حرکت بشری هستند که به آرزویی رسیده و در پی آرزویی دیگر است. در دل این آمد و شد تمدنها، کارآمدی نظامات سیاسی به این بوده و هست که شهروندانش با چه هزینهای آرزوی مشروعشان را محقق میکنند؛ در واقع برنامه، ساختار و خواست نظامات سیاسی برای رشد و شکوفایی استعدادها، سنجه اعتبار و مشروعیت آنها در اذهان و تاریخ است
ساختار آموزشی برخواسته از نظامات سیاسی پس از انقلاب مشروطه که اینروزها یکصد و هفدهمین سالگرد آن است، نمونهای از یک تلاش دست جمعی برای ایجاد یک ساختار درست و کارآمد بود که موجبات شکوفایی استعدادها و تحقق آرزوهای فردی و اجتماعی را فراهم آورد؛ آنجا که از دل یک نظام آموزشی جدید و عدالت محور دهها و صدها استعداد بزرگ و متوسط، روی ریل آرزو از مدرسه به دانشسرا و دانشگاه رسیدند و یکی از پربارترین دورههای تاریخ علم و ادب و فرهنگ ایران را رقم زدند
برپایی مدارس جدید از شهرها تا کوره دهاتها، ایجاد دانشسراها در شهرهای بزرگ، تاسیس دانشگاه تهران و همزمان اعزام محصل به خارج از کشور همه و همه برای ایجاد یک فرصت برابر برای رشد و تحقق آرزوهای کوچک و بزرگ مردان و زنانی بود که ارزش افزوده این آرزوهای محقق شده به نوعی به ساختن ایران نوین انجامید؛ هرچند آنچه از تحقق آرزوی کوچک و بزرگ مردمان عادی در نظام آموزشی پس از انقلاب مشروطه نصیب ایران شد، امروز باز خود یک آرزوی توام با سرخوردگیست.
در ایران امروز، استعدادها همان استعدادهای آن سالهاست، پول نفت آمده و امکانات تحصیلی به ظاهر باید افزایش پیدا کرده باشد اما باید پرسید و دریافت که چگونه است که از صدها هزار مدرسه یکی همانند بدیع الزمان فروزانفر و محمود حسابی و ایرج افشار و عل اکبر سیاسی بیرون نمیآید که کتابی بنویسند و نظریهای بدهند که علم را رونق دهد؟ و سترونی ساحت علم و ادب و فرهنگ امروز چه دلایلی دارد؟
نظام آموزشی و ساختار علمی و فرهنگی امروز چگونه است که آرزوی هیچ محصلی در آن محقق نمیشود؟ تپلید علمی در آن صورت نمیپذیرد و آنچه از نمود علم روی ویترین کتابفروشیهاست، یا شبه علم است یا ترجمه؟
حقیقت این است که در تمام دنیا برای شکوفایی استعدادها و برای پیشرفت علمی تحقق آرزوهای فردی و اجتماعی باید عضوی از یک جامعه آزاد بود که عدالت آموزشی، فرصت برابری برای رسیدن قلههای علمی و معرفتی فراهم میکند
نه در ساحت علم و فرهنگ و ادب که اصولا بشر برای تحقق آرزوهایش نیازمند عدالت و آزادی است، عدالت از آن جهت که امکان برابری برای رشد در جامعه فراهم باشد و آزادی از آن جهت که بتوان حرف نو زد، بدون این دو ابتدا فرد و پس از آن اجتماع در طی زمان در جا زده و تکرار میشود
محمدابراهیم باستانی پاریزی در کتاب باستانی پاریزی و هزار سال انسان که شامل گفتگوی کریم فیضی با این استاد گرانسنگ است در ذیل ارائه مسیر رسد خود به ساختاری آموزشی اشاره میکند که در ذیل آن کودکی روستایی از کوره دهات پاریز به آرزوی خود در ساحت علم و ادب میرسد و باعث تاسف است که امروز نه تاثیرگذاری بر ساحت علم و ادب و فرهنگ که داشتن چنین ساختاری یک آرزوی دور از دسترس است
انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی به وقوع پیوست و موج نو تاسیس مدارس جدید با چنان سرعتی آغاز شد که در روستایی به دور افتادگی پاریز زادگاه استاد باستانی پاریزی در سال ۱۲۹۵ هجری شمسی مدرسهای آغاز به کار کرد که کودکان چهار سال ابتدایی تحصیلشان را آنجا میگذرانیدند.
نکته جالب آنجاست که ۱۵ سال بعد همین روستای دور افتاده دومین مدرسه را هم به خود میبیند، آن هم به بهانه سختی دانش آموزان آن طرف رودخانه
باستانی پاریزی درباره این روند مدرسه سازی میگوید:
«در سال ۱۳۱۰ با اشاره مرحوم جودت(رئیس فرهنگ کرمان و از یاران در تبعید میرزا کوچک خان) مدرسهای دیگر در طرف دیگر پاریز اجاره شد، میگفتند که مدرسه … در آن طرف رودخانه است وبچهها در این طرف بر آفتاب رودخانه هستند و آمد و رفتشان مقداری مشکل است، مخصوصا در زمان تند شدن جریان آب از رودخانه، در ماههای بعد از بهمن»
اهتمام به آموزش در این دوره خاص به حدی بود که در همین روستای پاریز در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی و پس از ۱۸ سال مدرسه اول گسترش مییابد
«در سال ۱۳۱۳ مرحوم هادی خان خائری که مدیر کل وزارت فرهنگ بود و در یک کلمه همه کاره علیاصغر حکمت بود به کرمان آمد و برای بازرسی به پاریز هم آمد … به پدرم گفت: حاج آخوند این مدرسهای که شما در اینجا دارید … مدرسه خوبی نیست! … حوالهای به اداره اوقاف کرمان نوشت، تا از محل درآمد موقوفات خواجه کریم الدین پاریزی … ۹۰۰ تومان، یعنی نه هزار ریال اعتبار در اختیار پدرم بگذارند»
محمد ابراهیم باستانی پاریزی در گفت وگوی خود با کریم فیضی میگوید که برای کلاس ششم و هفتم و هشتم به سیرجان رفته است و بعد از این دوره بدون کمترین زحمت به کرمان و تحصیل در دانشسرای مقدماتی رسیده است، از خلال ذکر خاطرات تحصیل این مورخ نامی میتوان دریافت که تلاش نظام آموزشی دولتهای پس از مشروطه برای بسط علم در کشور تنها محدود به ساختن مدرسه نبود، دانشسراهای مقدماتی وظیفه تربیت معلم را بر عهده داشتند و در واقع بخشی از دارالمعلمین مرکزی بودند که در سال ۱۲۹۸ هجری خورشیدی تاسیس شده بودند و در مهرماه ۱۳۰۷ هجری خورشیدی به دارالمعلمین(دانشسرای) عالی و مقدماتی تقسیم شده بودند
«دانشسرا هر سال معمولا ۳۰-۲۰ نفر دانش آموز حذب میکرد و آنها را طبق اصول تربیتی حدید آموزش میداد. همه آن دانشآموزان بعد از چند سال معلم میشدند و به عنوان آموزگار در دهات کرمان پراکنده میشدند، نه در شهرها.»
توجه به دانشسراها به حدی بود که آنها را شبانه روزی کرده بودند تا هزینهای بر گرده دانشآموزان و خانوادههایشان نباشد، خدمت دیگری که نظام آموزشی آن زمان به دانشآموزان دانشسراهای مقدماتی ارائه میشد هزینه تحصیل بود که در سال ۱۳۲۲ هجری شمسی این مبلغ ماهیانه ۸۰ ریال بود در مقابل چنین خدماتی دانشآموزها هم متعهد میشدند که پس از فارغالتخصیلی برای معلمی به روستاها بروند
توجه به نخبگان در نظام آموزشی هم از همین دانشسراها هم آغاز میشد و دو نفر اول فارغالتحصیل هر ورودی دانشسرا بورسیه دولتی میشدند و به تهران اعزام میشدند تا در دانشسرای عالی پذیرش شده و به رتبه دبیری برسند. رتبه دبیری بالاتر از رتبه آموزگاری بود که سایر فارغالتحصیلان دانشسراهای مقدماتی به آن میرسیدند و بر اساس تعهدی که داشتند باید در روستاها برای تدریس میرفتند
دانشسراهای عالی از سال ۱۳۱۳ بخشی از دانشگاه تهران بودند و در دو شاخه ادبی و علوم دانشجویی میپذیرفتند که تعهد دبیری داشتند
توازن موجود در نظام آموزشی به میزانی بود که میان متقاضیان تحصیل در دانشگاه و ظرفیت دانشگاه تعادل برقرار بود و از این جهت آزادی کافی برای انتخاب رشته تحصیلی مورد علاقه متقاضیان برقرار بود
باستانی پاریزی در این باره میگوید:
«در آن زمان کنکور چنین وضعیتی نداشت، … کار خیلی راحت بود و حتی میشد در دو جا ثبت نام کرد، بنابراین من در دو جا ثبت نام کردم یکی در دانشکده حقوق و یکی در دانشکده ادبیات در گروه تاریخ»
دانشسرای عالی در آن سالها مبلغی بیش از ۱۰۰۰ ریال کمک هزینه تحصیل به دانشجویان میداد و با افتتاح کوی دانشگاه در دوره ریاست دکتر علی اکبر سیاسی خوابگاه را هم ضمیمه خدمات رایگان به دانشجویان کرده بود و از این جهت مقوله تحصیل رایگان و مطابق عدالت آموزشی در کشور جاری و ساری بود.
نظام آموزشی دقیق و آزاد و عادلانه پس از مشروطه تا دوره پهلوی اول، حرکت، رشد و تحقق آرزوهای مشروع برای جامعه علمی و فرهیخته را تسهیل میکرد و طی مسیر یک کودک روستایی در پاریز تا دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آن هم در هشتاد سال پیش به دشواری تحصیل در نظام آموزشی فعلی نبود
امروز روند نوسازی مدارس روستایی و شهری تقریبا متوقف است و نظام آموزشی چنان در فقر توجه گرفتار است که مدارس آن در واقع آموزش را میفروشند
امروز تحصیل رایگان تنها یک کالبد خالی از معنا در نظام آموزشی است و عدالت آموزشی در فرایند فروش آموزش ذبح شده است
نتیجه گران شدن آموزش و بیعدالتی آموزشی را در شناخت مدارس رتبههای برتر کنکور میتوان دید که غالبا از مدارس غیر انتفاعی، خاص و گران فارغ التحصیل شدهاند و دیگر خبری از فارغ التحصیلان مدارس دولتی در میان نیست
وقتی یک نظام آموزشی به چنین وضعیتی افتاد، آرزو هم گران میشود و خیل عظیم آرزومندان دچار سرخوردگی و خشم فروخفته میشوند که این خشم در ادامه و در حلقه تنگ یافتن شغل و کسب درآمد به سرحد خود میرسد
مهاجرت، خودکشی، سرخوردگی و انفعال بخشی از گران شدن آرزو در یک کشور است که جامعه امروز به هر سه این آفات مبتلا شده است؛ در حالیکه نظام آموزشی پس از مشروطه که در سال ۱۳۲۲ هجری شمسی و با تلاشهای دکتر علی اکبر سیاسی وزیر فرهنگ آن دوره رایگان هم شد به شکلی طراحی شده بود که دانش آموز در چند راهی استخدام دولتی، دبیری و آموزگاری و بورسیه و تحصیل رایگان در دانشگاههای اروپایی، در هر سه مسیر فرد را همراهی میکرد.
از سویی دیگر اعتبار این نظام آموزشی در سطحی بود که دانشجو در زمان تحصیل، در یافتن مشاغل پارهوقت هم دچار مشکل نبود و ساختارهای فرهنگی و علمی و اقتصادی با آغوش باز از این افراد استقبال میکردند
«من زمانی که وارد دانشگاه تهران شدم، بیش از آنکه یک دانشجوی به تمام معنی باشم، یک مطبوعاتی شدم … بیش از همه در روزنانه خاور کخ روزانه در آن مطلب مینوشتم و مقاله ترجمه میکردم،همزمان برای روزنامه کیهان هم خبر ترجمه میکردم، علاوه بر این … رفتم و خودم را کارمند مجله خواندنیها کردم … در آنجا ماهیانه ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتم که در آن زمان حقوق قابل توجهی بود»
زندگی وزمانه و زیست فرهنگی و علمی و ادبی محمد ابراهیم باستانی پاریزی که در کتاب باستانی پاریزی و هزار سال انسان خود راوی آن است، پر است از تسهیلگری نظام آموزشی برای تحقق آرزوهای یک کودک روستایی و از این جهت میتواند به جهت نشان دادن رویکردهای صحیح مورد توجه اهالی آموزش در ایران امروز باشد
کریم فیضی در این کتاب و در بخش دوم آن، هزار سال انسان روایت استاد باستانی پاریزی از ارتباط با دویست و شصت استاد، هنرمند، خطیب و فرهیخته را در اختیار مخاطب قرار داده است که تورق و دقت در این بخش هم از اعجاز یک نظام آموزشی دقیق و عادلانه حکایت میکند که چطور در عرض چهار دهه که دو جنگ جهانی و یک قحطی و دو کودتا و یک تغییر نظام سیاسی در میانه آن رخ داد توانست این تعداد دانشمند و فرهیخته را تحویل جامعه ایران دهد که هر یک چند گام علم و مهارت و هنر زمانه خود را به پیش بردند و بر تارک همیشهگی تاریخ نشستند
نظام آموزشی پس از انقلاب مشروطه تا حوالی کودتای ۲۸ مرداد نمونهای شگرف از تلاش برای تحقق آرزو در جامعه ایران بود که در ذیل آن میتوان به مدلی از چگونگی یافتن اعتماد به نفس تاریخی و جبران عقب ماندگی ایران از تمدن نوین دست یافت
جامعه ایران پیوستن به سر غافله تمدن جدید را هنوز هم آرزو میکند و امروز به واسطه همان تلاشها در دوره طلایی پس از انقلاب مشروطه اعتماد به نفس کافی را هم دارد، چرا که ایران و ایرانی، تلاشهای تمدنی مردمان این سرزمین در ساختار آموزشی و علمی آن دوره چنان به درستی تبیین شد که امروز جامعه ایرانی دارای ظرفیتهای روحی تاثیرگذاری بر روندهای علمی و تمدنی را داراست و با این روحیه و پیشینه، تنها مسیر موجود، کمامان راهی است که بزرگانی چون امیرکبیر، میرزا حسن رشدیه، طوبی آزمودت، علی اصغر حکمت، علی اکبر سیاسی پیمودند، مسیری که نامش اصلاح و ارتقا نظام آموزشی است