گاهی یک تولید هنری از قالب خود خود فراتر می رود، مثل تابلو مونالیزا اثر داوینچی که فراتر از یک نقاشی است، چرا که در عین حال که یک نما از صورت یک شخصیت خیالی است در عین ایستایی دارای چنان حرکت زیر پوستی است که طعنه می زند به یک فیلم که حیرت برانگیز است.این نقاشی یک اثر هنری است و اطلاق نام آن به یک نقاشی جفای در هنر خلق آن است. استاکر هم از این نوع تولیدات هنری است که در عین اینکه یک فیلم است با آن قاب های بی مثالش یک نقاشی هم هست و با آن دیالوگ های فلسفی روانشناختی اش در عین حال یک کتاب است و …
با این مقدمه اگر بگوییم استاکر فیلمی با سه شخصیت اصلی است که سفری را به منطقهای ممنوعه آغاز میکنند. یک داستان خطی حداقلی را بازگو کرده ایم که اثر فاخر تارکوفسکی فقید را تقلیل داده ایم به هالیودیسم
استاکر یک سالک است که یک نویسنده و یک پروفسور را با خود به منطقهای میبرد که در آن اتاقی هست به نام اتاق آرزو که هر کسی هرچه را بخواهد، دریافت خواهد کرد. در استاکر همه چیز در عین رمز آلودگی واقعی است، برای مثال “منطقه” درون فیلم، از یک حادثه هسته ای که در نزدیکی “Chelyabinsk” در سال ۱۹۵۷ اتفاق افتاد، الهام گرفته شده است. چندصد کیلومتر مربع از این ناحیه به دلیل اثرات آلودگی متروک رها شد، اگرچه به طور رسمی هیچ نامی از این ناحیه در طول تاریخ برده نشده است.
همراهان استاکر یک سفر عرفانی و پر از رمز و راز را در پی منبع الهام خود با او طی میکنند که در این سیر و سلوک، راه مستقیم نزدیک ترین مسیر برای رسیدن نیست.
پیچیدگی های داستان و مسیر پر رمز و راز منطقه مخاطب ایرانی را به یاد اسفار اربعه ملاصدرا می اندازد
مسیری که در آن تجدد و توسعه و مدرنیته به نقد کشیده می شود و خلأ معنویت در جهان مدرن به رخ مخاطب کشیده می شود
با این همه این خلاصه قصه جفایی است به یکی از شاهکارهای آندره تارکوفسکی چون در واقع هیچ چیز از فیلم نمیگوید!
استاکر نیز مانند بسیاری دیگر از فیلم های تارکوفسکی بر پایه برداشتهای بلند و آرام گرفته شده است، با حرکات ریز و ماهرانه ی دوربین و پرهیز از شیوه ی معمول مونتاژ سریع جهت ایجاد روایت و صحنه های دراماتیک. در عوض نماهای بسیط تارکوفسکی به صورتی شاعرانه حقیقتی طبیعی را به نمایش گزارده است که به دور از هرگونه برداشتهای معمولی است.
تارکوفسکی در ساخت فیلم چندان به رمان ” گردش کنار جاده ” که داستان خود را از آن اقتباس کرده وفادار نمی ماند و منویات خود را هم در آن دخیل میکند که بر پیچیدگی داستان بیش از پیش می افزاید
فیلم، همچون یک کار هنری، دستاویزی برای بازنمایی یا پیشنهاد یک اندیشه درونمایهای است. این اندیشه یا دیدگاه اگرچه هسته کانونی و آغازگاه کنش اندیشگون و هدفمند شکلگیری فیلم است و پیش از ساختهشدن فیلم، بهشکل یک دریافت هستی یافتهاست، اما در پویش شکلگیری فیلم از نو آفریدهمیشود و تنها در چارچوب همین بازآفرینی دیداری – شنیداری است که هستی بیرونی مییابد. شاید آنچه از ابتدا به فهم ما از فیلم کمک می کند، شناخت تارکوفسکی و دنیای مورد علاقه اش است که موجب تعبیر کدهای فیلم به شکلی معنوی تر و انسانی تر میگردد
معرفی فیلم استاکر
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی